زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
با اذان تصدیق کن من را دوباره ای بلال چون شده پشت در این خانه حقم پایمال اشهـد ان علی گـفـتم ولی خوردم زمین هـیـزم آوردند ایـنجـا با فـتـاوای رجـال این جماعت را که میبینی علیه حیدرند آن صف طـولانی مـسجد ندارد اتصال بار خود را بستی و رفتی، حلالت کردهام بارخود را بستهام، دیگر مرا هم کن حلال روبه قبله مینـشـیـنـم غـالـباً وقت نماز فکر کن خوبم! اذانت را بگو طبق روال تو اذانت را بگو؛ حی علی خـیرالعمل! خستهام از حرف پنهان همه، از قیل و قال بعد پیغمبر نبودی، حرمت زهرا شکست بین هجده سالگی شد قامت زهرا هلال دور هم بودیم در زیر کسا، یادش بخیر! بین بستر، دورهم بودن شده امری محال یک نفر بودم که سیلی خوردم از دست همه یک نفر سیلی اگر میزد، نمیرفتم ز حال با علی اصلاً نگفتم میخ در با من چه کرد خون برایم گریه کرده نیمهشب، آب زلال من که بودم میـوۀ بـاغ بهـشـتی رسـول مـیوهام افـتاد، اما نـارسـیـده ماند و کال من علی را میکشیدم، او علی را میکشید لعـنتی اصلاً نداد آنجا به بازویم مجـال مرتضی تابوت را آماده کرده نیمه شب راحـتم کن زود از همسایههای بیخیال |